معادل مرخصی گرفتن به زبان انگلیسی

معادل مرخصی گرفتن به زبان انگلیسی یکی از سئوالات عمده زبان آموزان شاغل است. مفاهیمی در زمینه
معادل مرخصی گرفتن به زبان انگلیسی
معادل مرخصی گرفتن به زبان انگلیسی چیست؟ حتما در درس
off
as an adjective:
بعنوان صفت: مرخصی
I’m having an off day.
من یک روز مرخصی گرفتم.
in absence from or suspension of regular work or service
غیبت یا معلق از کار یا خدمت معمول
take time off for lunch
وقت گذاشتن برای ناهار (مرخصی گرفتن)
A day off is a day when you do not go to work, even though it is usually a working day.
یک روزی که شما سر کار نمیروید، اگرچه روز معمول کاری است.
It was Mrs. Dearden’s day off, and Paul was on duty in her place.
خانم دیردن مرخصی بود و پل به جای او سر کار بود.
work off
verb
مرخصی گرفتن
get rid of by work or effort
خلاص شدن از کار یا تلاش
not at work; at home or on holiday:
سر کار نبودن، در منزل یا تعطیلات بودن
I’m going to take/have some time off to work on my house.
من قصد دارم که قصد دارم مرخصی بگیرم و بروم خانه
She was off sick last week.
او هفته قبل بخاطر بیماری مرخصی گرفت.
He’s off at the moment – can I get him to call you back?
او در حال حاضر در مرخصی است میتوانم به او بگویم که به شما زنگ بزند؟
Absent; away from work.
غیبت، سر کار نبودن
take a day off
یک روز مرخصی گرفتن
He is off on sick leave.
او به خاطر بیماری در مرخصی است.
معانی دیگر off
used with actions in which something is removed or removes itself from another thing:
در آوردن چیزی از چیز دیگر
Take your jacket off.
ژاکتت را دربیاور.
One of my buttons has come off.
یکی از دکمههای من درآمده است.
She had all her hair cut off.
او موهایش را کوتاه کرده است.
(especially of machines, electrical devices, lights, etc.) not operating because of not being switched on:
بخصوص ماشینها، وسایل الکترونیکی، چراغها که کار نمیکنند چون روشن نیستند.
Make sure the computers are all off before you go home.
مطمئن باش کامپیوتر را خاموش کنی قبل از اینکه از خانه خارج شوی.
Turn/Switch the light/engine/television off.
خاموش کردن چراغ، موتور و تلویزیون
away from a place or position, especially the present place, position, or time:
دور از موقعیت یا مکان، بخصوص در مکان، موقعیت یا زمان
He drove off at the most incredible speed.
او با بالاترین سرعت غیرقابل باور رانندگی کرد.
Keep the dog on the lead or he’ll just run off.
Someone ran off with (= took) my pen.
یک نفر خودکار مرا برداشت و فرار کرد.
She’s off to Canada next week.
او عازم کانادا شد.
I saw her off (= said goodbye) at the station.
من با او در ایستگاه خداحافظی کردم.
Finals are so far off that I’m not even thinking about them yet.
آنقدر به امتحان فاینال مانده که من حتی به آن فکر نکردم.
سخن آخر
در مرکز آموزش خصوصی زبان طلوع کمبریج، ما خواستار ایجاد حس خوب یادگیری زبان در زبان آموزان خود هستیم. آموزش رایگان زبان آنلاین قابل دسترس همه زبان آموزان و کاربران عزیز است.
قابل توجه زبان آموزان تهرانی !! علاوه بر دریافت خدمات رایگان آنلاین، کلاسهای خصوصی طلوع کمبریج در محل کار یا منزل زبان آموزان برگزار میشود. مدیریت آموزشی در طول دوره نظارت مستقیم بر نحوه یادگیری و آموزشها دارد. برای اینکه از پکیجهای تخفیف ویژه باخبر شوید، فرصت را از دست ندهید و با شمارههای روی صفحه تماس بگیرید.
یادگیری زبان دنیای شما را تغییر میدهد.
A new language is a new life ,so it would be a good idea to change your life for the better
برای شرکت در کلاسهای آموزش خصوصی زبان انگلیسی و فرانسه با ما تماس بگیرید